در کوچه پس کوچههای خاطره، عطر دود کباب و برنج تازه، همچون نسیمی روحنواز، یاد روزگاران قدیم را زنده میکند. تصویری از رستورانی قدیمی مجسم میشود؛ جایی که ظهرها، فریاد فروشنده، مردمان محله را به صرف ناهاری لذیذ فرا میخواند. میهمانان، دور سکوهای چوبی جمع میشدند و چشم انتظار سینیهای چلوکباب معطر بودند؛ سینیهایی آراسته به برنج، نان سنگک، پیاز، سماق، دوغ و گاهی شربت لیموی تازه.
پس از آن، “برنجچین” با ظرفی بزرگ از برنج پدیدار میشد و سهم هر کس را در بشقابش میریخت. سپس، ظرفی لبریز از کره محلی به دست “کرهگذار” میرسید و او قطعهای از آن را بر روی برنج میگذاشت. در این هنگام، “کبابکش” با چابکی، سیخهای کباب داغ را بر روی برنج میچید. در بسیاری از این رستورانهای قدیمی، تا زمانی که مشتری اعلام رضایت میکرد، این عمل تکرار میشد و هزینه کبابهای اضافی همچون پرس اول محاسبه میگردید.
این سنت خوشمزه، به دوره ناصری باز میگردد. برخی بر این باورند که ناصرالدین شاه، با دعوت آشپزی قفقازی به دربار، سبب رواج کباب در ایران شد. این کباب توسط آشپزان درباری تغییر یافت و به صورت امروزی خود درآمد. به مرور زمان، کباب از غذای درباری به غذای بازاری تبدیل شد و چند رستوران چلوکبابی در تهران گشایش یافت.
از جمله مشهورترین این رستورانها، میتوان به رستوران نایب اشاره کرد که از سال ۱۲۵۴ فعالیت خود را آغاز کرده است. “مرشد چلویی”، رستورانداری عرفانی و شاعر، نیز از نامهای ماندگار این عرصه است. رستوران شرفالاسلامی، با تاریخ تأسیس ۱۳۱۷، هنوز حفظکننده بقایای آن روزگاران است. گرچه امروزه دیگر آن زنگهای در و سکوهای فرششده وجود ندارد، اما عطر و بوی کباب، ریحان و نان سنگک، همچنان یادآور خاطرههای مشترک ایرانیان است.